یاد دورون جوونی هم گذشت
خاطرات پاگشونی هم گذشت
هر چه گشتیم واتفنگل كو وكو
او جوونی زور زونی هم گذشت
شیر و دو و ماس مشكل اوسنی
منبع:http://chamelepo.mihanblog.com
تش بهسه و جونم غم دیری تو و دونم
ایسوزنه زندیمه اگر زنده بمونم
قربون تو واگرد و بیه ایرهنه نشونم
سیلم کُ که ای باره وه منزل برسونم
سیلم کُ که سیل تیلت جونَ مو اییه
سنگینه اگر درد مو درمونَ مو اییه
درمون همَی درد و بلامی و تونَ ایخوم
مث سایه وه دیندا و نهامی و تونَ ایخوم
بختر وه کر و بو و ککامی و تونَ ایخوم
نیخوم که بگم بهزه خیامی و تونَ ایخوم
زندگی ایلی زمونی زیتری یایش وخیر
مهر ومحبت قومی و ککا گری یایش وخیر
عشق هم عشقل قییمی عشق مجنون کوه و کوه
لیلی بازی هر پسین خم گلپری یایش وخیر
روز برفی تش بلیطی تو گلی یایش وخیر
کنج چاله کتر سه و خلخلی یایش وخیر
گرده و گلگ تکو شلشلی یایش وخیر
او متیلل نصف شو کشک خردن زر جلی یایش وخیر
ادامه عکس ها در ادامه مطلب
منیع:http://chamelepo.mihanblog.com/
حتما ببینید
روستای میاندره از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد می باشد که در بخش چاروسا از جمله بخش های شهرستان کهگیلویه واقع شده است. این روستای کوچک با فاصله 65 کیلومتری از مرکز شهرستان یعنی دهدشت
آستان مقدس آن در شیبی ناهموار در دامنه کوه بیسیتون (بیسیدون)
(bi seytun- biseydun) چهار روستا (چاروسا) از دهستان طیبی سر حدی غربی، بخش چاروسا شهرستان کوه گیلویه، با ارتفاع 1190 متر با سطح دریا، با فاصله 7 کیلومتر با شهر قلعهرئیسی و 75 کیلومتری دهدشت مرکز کوه گیلویه واقع شده است.
روستای بیسیتون از شمال به کوه «اوله» (aowla) (آبّله)، از جنوب و مغرب به سلسله جبال روستای بیسیتون، از مشرق به «چال کرهتل» (cale karatol) و دره فصلی تنگ بیسیتون محدود و محصور میباشد.
عمارت عظیم و قدیم این زیارتگاه با وسعتی معادل 170 و محوطهای بیش از 105متر، از دو قسمت هشتی با پلانی مستطیل شکل، شامل: صحن، ایوان، حرم با گنبد عرقچینیِ خوش ترکیبِ مخروطی با گچ قدیم و بر نوک آن پنجة پنچ تن آلعبا نصب شده است.
اولین روز دبستان باز گرد ،شادی آن روزهایم باز گرد، باز گرد ای خاطرات کودکی، بر سواراسب های چوبکی، درسهای سال اول ساده بود، آب را بابا به سارا داده بود، روز مهمانی کوکب خانم است ،سفره پر از بوی نان گندم است ،با وجود سوز و سرمای شدید، ریز علی پیراهن از تن می درید، تا درون نیمکت جا می شدیم، ما پر از تصمیم کبری می شدیم، گرمیدستانمان از آه بود، برگ دفترها به رنگ کاه بود، همکلاسیهای من یادم کنید، باز هم درکوچه فریادم کنید، کاش هرگز زنگ تفریحی نبود، جمع بودن بود و تفریقی نبود، یاد آن آموزگار ساده پوش، یاد آن گچها که بود، روی دوش ای دبستانی ترین احساس من، بازگرد این مشقها را خط بزن.